روزهای نوروز
سلام بر تمام فسقلی ها و اقا شایان گل خودم
امروز نهم فروردینه و خانواده نقلی ما بالاخره دیروز عید دیدنی رو
شروع کردند. چند روز اول عید گل پسر سرما خورده بود و بعد اونم باباییش
فکر کنم دل پدر و پسر واسه همدیگه خیلی تنگ شده چون از روزیکه باباجونش مریض
شده سعی کرده زیاد نزدیکش نیاد در صورتیکه روزهای قبل از هم جدا نمیشدند. دیشب چند
جا رفتیم عید دیدنی اما اقا پسر گل من مثل اینکه خیلی خسته شده بود و دیگه حوصله نداشت چون
آروم و قرار داشت و فقط میکرد. تربچه نقلی من علاقه خاصی به آرامش و سکوت داره. و اما
من نمیدونم تمام نی نی ها با پتو خوابشون مشگل دارن یا خاص پسره منه چشم ازش برداری سریع پتو رو جفت پا میندازه کنار و وقتی تا زیر گردن میاری که نتونه تکون بده با سرعت نور میزاره تو
دهنش و با ولع شروع به مکیدن میکنه.از خوردن دستاش هم بهتره چیزی نگیم که ول
کن قضیه نیست و شب و روز هم نداره حتی تو خواب انگشتش تو دهنشه.
سر جاش 180درجه می چرخه. دیروز گذاشتمش روی شکم تا دمر باشه اونقدر خوشش اومده بود و با هیجان اطرافشو نگاه میکرد. کلا نگاهش به همه چیز دقیق تر شده بعضی اوقات چنان به
صفحه تلویزیون خیره میشه یکی ندونه فکر میکنه چه خبره.
پسرم. عشقم دوستت دارم.امیدوارم همیشه شاداب و سرزنده باشی. فدای اون صدای خوشگلت بشم
که اینجوری داد میزنی و اظهار وجود میکنی.تو فرشته زیبا و هدیه خدا هستی تو این سال جدید
برای بابا و مامانت.
زیبایی مثل گلی، اما هنوز غنچه ای!
تو مثل گل پژمرده نمی شوی و همیشه همان
گلی که بودی باقی می مانی.
عطر و بویت مرا دیوانه می کند و عاشق.
در بین تمام گلها خوش بوترین و زیباترین گل تویی
شایان جان کاش میشد عطر تنتو مثل این نوشته ها ذخیره کرد تا هروقت دوست داشتم دسترسی پیدا میکردم و با تمام وجودم استشمام میکردم .خودت نمیدونی چه لذتی داره
فنچ کوچولوی من.
عکسها در ادامه مطلب...
و اینم دو تا عکس از مهرناز کوچولو (دخمل دایی)