شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

شایان مرد آهنی

بدون عنوان

1391/2/12 13:18
286 بازدید
اشتراک گذاری



سلام نازنازی من، گل پسرم
عزیزم قبل از هرچیز دیگه میخوام مثل همیشه بگم که خیلی دوستت دارم.
زیباترین الهه اسمانی تو الان5ماه و17 روزته و تقریبا 15 روزه که واست غذای کمکی شروع کردم
اما تو این مدت با وجود تلاش مامان و بابا اصلا علاقه ای به خوردن حریره بادام و  فرنی
از خودت نشون ندادی چنان لباتو سفت فشار میدی که انگار پرس شده
تازه اگه موفق بشم یک قاشق تو دهنت بذارم با اولین حرکت
به بیرون پرتاپ میکنی

 

خلاصه بعد به این نتیجه رسیدم که واست سوپ درست کنم
که روز اول اصلا نخوردی اما از روز بعد خیلی با علاقه و اشتها دنبال کردی اما نمیشد که همیشه در
نبودن من از هفته بعد فقط بهت سوپ داد واسه همین بردمت پیش دکترت و درخواست
کمک کردم. اونم سرلاک برنج توصیه کرد که متاسفانه روز اول حتی یک
قاشق نخوردی اما خوشبختانه از روز بعد خوردی ولی به نظر
بهش حساسیت داری چون شکمت قرمز میشه و میخاره
از اونجایی که هیچ علاقه ای به خوردن و مکیدن

و

نداره کار سخت تر شده.
حالا مامان چند روزه کارش شده درست کردن سوپ واسه پسر نازش.
واما یک خبر خوب برای خودم پسر گل من از دیروز یادگرفته
اولین کلمه رو بگه بابا قربونش برم پشت
سر هم تکرار میکنه بابا،بابا و
منو و بابایی هم
لذت میبریم.


اما تنبلوچه من حاضر به غلت زدن فعلا نیست. گاهی اوقات که دمر میزارم تا خودش
غلت بزنه این کارو نمیکنه و تو همون حالت میخوابه.

الان که کار بابا کمتر شده بعضی روزها صبح با باباجون میبریمت


بله کالسکه سواری اونقدر با تعجب به ادمهایی که از کنارت رد میشن نگاه میکنی
که انگار چی دیدی از طرز نگاهات خندم میگیره خیلی با مزه است. 
یک چیز دیگه بگم
 دیدن لیوان آب اصلا دلم نمیاد وقتی تو کنارمی چیزی بخورم اونقدر که با چشمای نازت
قاشق و لیوان رو دنبال میکنی. مخصوصا لیوان اب رو و منم چاره ای ندارم
همیشه اب جوشیده سرد واست اماده دارم. خیلی ناز میخوری
شنیدن صدای قورت قورت خوردنت خیلی لذت داره 


از دیدن خودت تو آینه خیلی خوشت میاد. آینه که جلوت میگیرم لبخند
میزنی و به من نگاه میکنی کاش میشد فهمید که
اون موقع چی تو ذهن کوچولونه.


تلاش زیادی برای گرفتن پاهات داری و در لحظات بیداری تمام تلاشتو  
برای انجام اینکار میکنی اما فعلا حضور مامانیت اجازه
این کارو به تونمیده.
. 

وقتی جلو کامپیوترم و تو تو بغلمی تلاش میکنی و خودتو به صفحه کلید میرسونی و
میکوبی روی صفحه کلید و نا خوداگاه صفحاتی باز میشه گاهی بابا wordباز
میکنی و تو کلوچه خوشگل تایپ میکنی.


خلاصه اینم یک سری از پیشرفتهای پسر گلم تو این مدت بود.


و اما از همه اینا بگذریم برای تو بهترین عاقبت بخیری آرزومندم.
دوستت دارم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)