شایان و ..
سلام پسر گلم. الان که من دارم مینویسم روز 3شنبه 11 مهر سال91 و بابایی رفته بیرجند تو هم در خواب ناز هستی. مهربانترین پسر تو خیلی خوش اخلاقی صبح که از خواب پا میشی خنده روی لبانت داری .با وجود اینکه تا به حال 5 تا دندون در اوردی اما اصلا بهانه گیری نکردیو الان نزدیک یک ماه که گل نازم ، فندق کوچولوی خونه ما سرماخوردگیش کاملا خوب نشده فدات بشم که داروهاتو بدون غر زدن میخوری. گاهی با خودم کر میکنم خدا چه فرشته زیبایی رو به من هدیه داده. دیشب که بابایی میخواست بره اونقدر معصومانه بای بای میکردی. واما عزیز دلم میدونی که تو خونه دیگه هیچکدوم از وسایل از دست شیطنتهای تو در امان نیستند. کنترل ،تلفن،موبایل،اما با هرکدوم فقط چند دقیقه بازی میکنی و سراغ یک چیز جدید میری.
و اما غذا خوردن که دیگه تمایل به خوردن سوپ و غذاهایی که واست درست میکنم نداری.
برنج و نون خیلی دوست داری و خوردن میوه رو به اینا ترجیح میدی. ماست و پنیر هم که نگو دیگه. بیسکویت مادر هم پسر نازم میخوره.
دیروز که از خونه میخواستم برم بیرون واسه شایان کلاه اوردم اما من رو سرش گذاشتم اون پرتابش کرد خلاصه که موفق نشدیم سر پسر کوچولو کلاه بذاریم.
شایان در عروسی
بقیه عکسها در ادامه مطلب
واکنش گل پسر برای کلاه