شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

شایان مرد آهنی

بدون عنوان

1392/6/1 11:45
247 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سلام بر بهترین پسر دنیا. فرشته مهربون و زیبایی که هرچه میبویمش و هرچه میبوسمش بیشتر میخوامش و از او سیر نمیشم با تمام شیطنتهایی که این روزا داری اما باید یک لبخند
وبا یک چشمک زیبا همه چیز فراموش میشود و باز تو را میخواهم و خدا را شکر که تو را دارم
عزیزم برایت از کودکیهایت مینویسم هر چند که گرفتاریها روزمره کمتر این اجازه را به من میدهد اما من تلاشم را خواهم کرد.هفته پیش رفتیم سفر من و تو و بابایی و خاله ها. اینبار برخلاف دفعه قلب خیلی
خوش گذشت پسرم خیلی خوشحال بود دیدن طبیعت و راه رقتن براش جالب بود اصلا دوست نداشتی تو ماشین باشی اصرار فراوان برای پایین رفتن داشتی. رفتیم شب اول بندر ترکمن واسه دیدن بازار که رفتیم پسر گلم تو هر مغازه اسباب بازی فروشی که میرفت ماشین به دست بیرون میومد و خلاصه موفق به خرید دو تا ماشین شد. زمانی هم کهمیخواستیم سوار ماشین بشیم صدای دادوفریادهای شایان همه جارو میگرفت. از اونجا بندر گز و بعدهم بابلسر رفتیم. پسر اب دوست من تعجب کرده بود اون همه اب یکجا. اول که راه افتاد بیاد کنار اب پاش رفت توی ماسه ها وشروع کرد به اه گفتن و اینکه پاهش کثیف شده اخه جوجوی خونه ما به محض کثیف شدن دست و پاش هیچکارینمیکنه تا شسته بشه.
خلاصه این چند روز حسابی اب بازی کرد و لذت برد به محض برگشتن به پلاژ دوباره کفشاشو میاورد که بریم اب.
یک روز هم گلمو بردیم نمک ابرود چقدر ذوق کرده بود پا بهپای ما پیاده راه رفت بدون خستگی و غر زدن.
از اونجا هم از جاده چالوس رفتیم تهران خونه عمویی چقدر جاده زیبایی بود اما بدلیل ترافیک زیاد شایان خسته شده بود اما چاره ای جز بردباری نداشت. خلاصه که 7شبانه روز هر سه نفر با هم خوش بودیم و حتی یک لحظه هم از هم جدا نبودیم.

 

 

اگه گفتین این عکس چرا دوست دارم؟
 بله چون شایان همش همین کارو میکنه م فندقی میخنده.

 

 

 

 



 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)