شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

شایان مرد آهنی

سفر در تابستان93

چهارده شهریور تا 20شهریور در سفر بودیم سه روز محمود اباد و بعد هم تهران برای مراسم ازدواج امین(پسرعموی شایان کوچو لو) پسرم واسه خودش اقایی  شده اونقدر لذت داره همش سوال میکنه این چیه؟ بابا کجایه؟ ومبحث اصلی حرف زدنشم در مورد نام ماشینها شماره پلاک اونها و رنگشونه سوکسی واتارا (سوزوکی ویتارا) زانتاها(زانتیا) پراد مرقز(پراید قرمز) عزیزم اونقدر دوست دارم اون کلماتی رو که نمیتونه درست ادا کنه تکرار کنه خیلی با حاله اینم چند تا از عکسهای پسرم         شایان و پسرعمویش امیر مهدی شایان گریان بخاطر پاپی...
27 شهريور 1393

عکس

سلام گل پسر نازم  اینم چند تا عکس از روزمره گیها                     پسر زیبایم عکسات زیاد بودند اما نمیدونم چرا روی  کامپیوتر باز نمیشن بذارم بعد از رفع  مشکل بقیه اونارو میذارم     دوستت دارم خدا نگهدارت باشه   ...
27 تير 1393

خدایا...

خدایا هیچوقت با فرزندم مرا امتحان نکن   سلام بر پسر زیبا و نازنینم امروز 8خرداد 1393هست و تو میتوانی به راحتی بدوی ، قدم برداری،حرف بزنی و همه اینها بخاطر لطف خداوند هست که تو را سالم و سلامت به ما داده و ما سه نفر را در کنار هم خوشبخت کرده است . عزیزم شاید روزی چند بار جمله بالای صفحه را با خودم تکرار میکنم از روزی که کارم در ای سی یو اطفال شروع کردم بیشتر به این جمله فکر میکنم چقدر پدر و مادرهای زیادی هستند که منتظر برگشت فرزندانشان به خانه هستند هر روز که به پشت در میرسم و مادران مضطربی رو میبینم که منتظر کلمه ای هستند که از دهان ما بیرون بیاید اشک در چشمانم حلقه میزند کاش میشد به همه انها خبر خوش داد اما گا...
8 خرداد 1393

عید نوروز

نوروز 93 پسرگلم سفر به تهران کاشان ویزد داشت علیرغم خستگی زیاد اما خوب بود هرچنر پسرم خیلی غر زد وهمش دنبال خرید اسباب بازی بود اما جاهای قشنگی رو دیدیم و تجربه خوبی بود. نمیدونم تموم کوچولوها تو این سن اینطوریند یا فقط گل پسر من برای هر چیزی باید کلی باهاش حرف بزنی و التماسش کنی تازه گاهی باز هم مجبور میشم با سر و صدا و زور کارمو انجام بدم. خیلی انرِژی میگیره. تو سفر هر جا میگفتم بیا عکس بگیریم انچنان داد میزد و گریه میکرد که از گفته خودمون پشیمون میشدیم واسه همین طبق معمول بازم عکس نداریم. هر جا هم که میرفتیم خرید ماشین اسباب بازی ازمون جدا نشدنی بود.   تهران خونه عمو جون شایان همیشه در بغل .کاشان ش...
31 فروردين 1393

نوروز93

        بهار ثانیه ثانیه می آید واینجا کسی هست که به اندازه همه شکوفه های بهاری برایت آرزوهای خوب دارد . . نه زمستانی باش که بلرزانی...نه تابستانی باش که بسوزانی بهاری باش که برویانی "عیدتون مبارک"     ...
29 اسفند 1392